Thursday, September 14, 2006

بیچاره بنیادگرایان اسلامی!!!.
این روزهای اخیر از برخی اشخاص مطالبی در سایتهای فارسی درج گردیده که حاوی نکاتی قابل بحث و جالب توجه بوده است ا
روی سخنم بیشتر متوجه نویسندگان مطالب پیرامون ایان هیرسی و موضوع لغو اقامت هلندی این خانم میباشد. البته موضوع لغو اقامت این خانم و اساسا خود این خانم مسئله ای نیست که بخواهم راجع به اون به بحث و ابراز نظر بپردازم. صورت مسئله طرح شده در اینجا جهت گیری این افراد میباشد. موضوعی که در خلال نوشته های دوستان در مورد خانم ایان هیرسی قابل تامل بوده و جای موشکافی و بحث دارد مسئله برخورد نویسنده یا نویسندگان این مطالب با واژه هایی چون اسلام سیاسی، تحریک نژاد پرستان و هیستری ضد مذهبی و ... است.
دوستان تحلیل کننده مان در خلال این مطالب طوری تحلیل میکنند که بار دیگر شاهد این هستیم که جای قربانی با مجرم و یا به عبارت دیگر ظالم با مظلوم در شرف عوض شدن میباشد. اولین نکته ای که به خواننده در حین خواندن این نوشتار تلقین میشود این است که یک خانم سیاه پوست از سومالی وارد هلند شده و با دروغ، اقامت هلندی دریافت کرده و بلافاصله پس از آن به مزدوری دست راستی ها در آمده تا در ستیز علیه اسلام به احزاب نژاد پرست و دست راستی یاری رساند.
نکته دوم که در یکی از این مطالب عنوان شده این بوده که در بحبوحه تبلیغات نژادپرستانه دولتهای غربی علیه اسلام ، بسیاری از روشنفکران چپ نیز هیستری ضد مذهبی اشان گل کرده و به آتش بیار معرکه نژادپرستان مبدل گشته اند. در ادامه هم برای اینکه به قول معروف تیر خلاص را هم بزنند و ثابت کنند که با با این مارکسیستها از بدو بنیان گذاری، مکتبشان ضد مذهب بوده نقل قول مارکس را که به حق گفته بود دین افیون توده هاست را هم ضمیمه نموده اند. الحق و والانصاف که باید به هنر شما احسن گفت که به راحتی جای قربانی را با مجرم عوض میکنید.

یک دختر مسلمان زاده سیاه پوست که نمونه ای از دختران بدبخت کشورهای اسلام زده میباشد، توانسته است با تحمل مصائب و بد بختی ( که همه ما پناهندگان میدانیم آوارگی و در بدری و اخذ پناهندگی چه دردسرهایی دارد) خود را از چنگال اسلامگرایان متحجر رهانیده و به مکان امنی دست پیدا کرده. این دختر زجر کشیده و شکنجه دیده و خار و تحقیر شده در جامعه اسلام زده آفریقایی برای رهایی از کابوس آزار و اذیتهای اسلامیون متعصب که روح این دختر را تا ابد میازارد دست به افشاگری میزند. اگر آقایان ذره ای از روانشناسی آگاهی داشتید میتوانستید درک کنید که باز گویی شکنجه ها و آزارها و اذیتها که به یک قربانی وارد شده است یکی از بزرگترین کمکهای روحی به قربانی میباشد. هنگامی که یک قربانی تجاوز و یا شکنجه و آزارهای روحی و جسمی، دردهای خود را بازگو میکند بخش بزرگی از سنگینی این عذاب روحی از بین میرود.
دوستان تحلیل گر در ادامه ذکر میکنند این درست است که آخوندها( و نه جمهوری اسلامی) در ایران جنایت میکنند، طالبان در افغانستان و القاعده در عراق و اقصی نقاط جهان، ولی این همه را نباید به حساب اسلام گذاشت و اسلام را محکوم نمود!
البته دوستان تحلیلگر ذکر نمیکنند که در کدامیک از کشورهای اسلام زده( منظور کشورهایی است که دارای حکومت و قوانین اسلامی میباشند) حقوق بشر رعایت میشود و یا احیا نا محض نمونه نامشان در لیست سیاه ناقضان حقوق بشر نیست.
مسئله آنجا جالب توجه تر میشود که این دوستان تحلیلگر از بکارگیری کلمه اسلام سیاسی دلخور میشوند و آنرا به تمسخر میگیرند که ، ظاهرا چپ هایی که هیستری ضد مذهبی دارند با ابدع این کلمه قصد خودنمایی در بازار جنگ آمریکا با اسلام را دارند.
من از شما دوستان میپرسم ، اگر اسلام و اسلامگرایانی که بر مسند حکومت و قدرت تکیه زده اند، سیاسی نیستند پس چه چیزی هستند؟ آیا این غلط هست که واژه اسلام سیاسی به آن اسلامی خطاب میشود که به اداره سیاسی یک کشور میپردازد؟
بیاییم قدری دامنه این واژه را گسترده تر کنیم و آنرا به کلمه مذهب سیاسی تبدیل کنیم و اصلا برای لحظاتی اسلام را فراموش کنیم. آیا این غلط هست که ما فریاد بزنیم که مذهب سیاسی عامل بسیاری از بد بختی ها و مشکلات حاد و روزمره انسانها میباشد؟ آیا آقایان هیچوقت تاریخ قرون وسطی را مطالعه نکرده اند که مذهب سیاسی چه مصیبتهایی به اروپاییان تحمیل کرده بود؟ آیا تجربه اروپاییان کافی نبود که برای همیشه خودشان را از شر و گرفتاریهای مذهب سیاسی رها نموده اند؟
و یا شاید آقایان باز هم قصد دارند همچنان بر مذهب سیاسی تکیه کنند و آن را برای مردم اسلام زده مان تجویز کنند که اینطور از شنیدن کلمه اسلام سیاسی ناراحت شده اند؟
آیا به زعم شما آقایان کسانی که سالها در زندانهای اسلامگرایان متحجر شکنجه شده اند اگر بگویند که لحظه لحظه ایام زندان و شکنجه با پخش نوار قرآن همراه بوده و در واقع نوار قرآن یک وسیله شکنجه در زندان محسوب میشده، این هیستری ضد مذهبی است و به نحو نژاد پرستان میباشد؟
آقایان قدری به خودتان بیایید. این طور که شما در دفاع از اسلام به همه منتقدین اسلام ارتجاعی حمله ور میشوید بمانند حسنی ناگهان از آنطرف بام به دامان بنیادگرایان اسلامی میافتید.
تا کی باید از واقعیت فرار کنیم؟ هیچکس با اسلام و قرآنی که روی طاقچه اتاق جنابعالی میباشد مخالفتی ندارد، به شرط آنکه دیگر از چهار دیواری خانه ات فراتر نرود. به قول معروف تجربه را تجربه کردن خطاست! 120 هزار شهید و بیش از یک میلیون قربانی جنگی کافیست که دیگر برای ابد اسلام از حکومت و سیاست بدور بماند. و اینچنین باد بی شک!

مسعود ابراهیم نژاد

0 Comments:

Post a Comment

<< Home