Sunday, March 26, 2006



ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است
ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب هست؟؟؟!!!

در آستانه هشت مارس هستیم و سخنها و بیانیه ها در مورد آزادی زن و برابری حقوق زنان با مردان نیز بحث و سخن روز میباشد. سازمانها و شخصیتهای سیاسی و فرهنگی همه در یک نکته مهم متفق القول میباشند و آن هم این است ، که بدون آزادی زن تحقق یک جامعه آزاد در واقع میسر نیست.
در میان اکثریت قریب به اتفاق حامیان برابری حقوق زنان با مردان و طرفداران آزادی زن، مجددا به یک موضوع مشترک دیگه هم بر خورد میکنیم که اون هم بحث تغییر سیاسی و فرهنگی در ساختار جامعه میباشد. اما مسئله ای که برای من جالب و قابل بحث کردن میباشد این است که ما تا چه حدی به معنی و مفهوم عملی این شعار یعنی برابری زن و مرد واقف میباشیم و در زندگی روزمره خودمون حد اقل به کار میبندیم. نباید از این امر غافل بود که تا وقتی یک شعار و ایده آل در بین مدافعان اون شعار عینییت پیدا نکنه، توقع پیاده شدن اون در سطح وسیع یک جامعه تصوری واهی میباشد.
امروز ما میبینیم که از کشورهای اروپایی و آمریکا به عنوان جوامعی تقریبا ایده آل که در آنها زنان از حقوقی مساوی با مردان برخوردار میباشند ذکر میشود و باید هم بگویم که این دور از واقعیت نیست. در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکا قوانین حقوقی هیچگونه تبعیضی بین زن و مرد بخاطر جنسیت اونها قائل نمیشود.

در اینجا قصد طرح یک سوال رو دارم. آیا برابری زن و مرد و آزادی زنان در اروپا و آمریکا تنها نتیجه تغییرات سیاسی در این کشورها بوده است و یا عنصر فرهنگ نقش داشته است؟ و یا به عبارت دیگه میشود اینطور سوال رو مطرح کرد که آیا تنها با تکیه بر مبارزه سیاسی میشود به این هدف نایل آمد یا باید به کار مداوم و تلاش بی وقفه فرهنگی باید پرداخت؟
من میخوام در اینجا به سه پارامتر مهم در بحث آزادی زن و برابری زن و مرد بپردازم که به نظر من از موارد پایه ای دراین مبحث میباشند، که بدون بر طرف کردن و از میان بر داشتن این موارد یا به عبارت درست تر این موانع، زنان قادربه رسیدن به آزادی نیستند.

قدرت، اقتصاد و ارزش

در جامعه مرد سالار ایران مرد همیشه قدرت درجه اول در محیط خانواده بوده و هست. مرد به لحاظ فیزیکی از قدرت بشتری نسبت به زن برخوردار میباشد، این موضوع در جامعه ای که قرنها تحت حکومتها و سیستمهای سیاسی زن ستیز میزیسته است اثرات عمیق و ریشه ای خودش رو بر جای گذاشته است. در ایران میبینیم که مرد بودن صفتی است که قدرت اول بودن و بسیاری از خصوصیتهای مالکانه رو به همراه دارد. یک مرد به عنوان تکیه گاه خانواده و نشانی از غرور و غیرت به حساب میاید و برتری و اول بودن در خانواده از خصوصیات برجسته نقش مرد میباشد. قدرت و خصوصیت فیزیکی مرد در نزاعهای خانوادگی غالبا منجر به سوء استفاده صاحب قدرت و در نتیجه به ضرب و جرح همسر و یا فرزند منتهی میشود.
چهاردیواری خانه و خانواده محیطی است که حتی در کشورهایی که قانون بطور عملی و واقعی از زنان در مقابل خشونت حمایت میکند تقریبا نسبت به مداخلات دستگاه قضایی مصئونیت دارد و این به عهده خود زن یا به عبارت بهتر قربانی خشونت است که مورد را به مراجع قضایی بکشاند. و در بسیاری از موارد که حتی اعمال خشونت مرد به دادگاه نیز کشیده میشود بر اثر تهدید مرد نسبت به اعمال خشونتهای بعدی همسر ناچار به صرف نظر کردن از شکایت خود میشود و پرونده اعمال خشونت بدون نیل به یک نتیجه معقول بسته میبشود.
اینکه چرا بسیاری از زنان حاظر به کشاندن موارد اعمال خشونت شوهرانشان به دادگاه نیستند، بر میگردد به موقعیت اقتصادی و گاها قدرت و برتری فیزیکی مرد و همچنین محدودیتهای اجتماعی که در اینگونه موارد گریبانگیر زنان میباشد. وقتی ملاحظه میکنیم که در اروپای پیشرفته به لحاظ صنعتی هنوز در صدی از زنان به لحاظ نیاز و وابستگی اقتصادی به مرد مجبور به تحمل ظلم و برتری جویی های مردان خشن میباشند، حساب کار زنان در ایران به روشنی پیداست.
به راستی چه مدت زمان تاریخی نیاز است که امکانات مناسب شغلی برای زنان در ایران فراهم گردد؟ اگر زن در جامعه ایرانی نخواهد ظلم و زورگویی شوهر را تحمل کند به چه وسیله ای باید امرار معاش نماید؟ و یا به عبارت دیگر چند درصد احتمال وجود دارد که زن در ایران بتواند به یک شغل مناسب که حداقل کفاف روزمره وی را بدهد دست یابد؟
پارامتر قدرت و اقتصاد تنها بخشی از محدودیتهای رسیدن زنان به آزادی را تشکیل میدهد. و اما یک پارامتر مهم دیگر نیز وجود دارد که اون مسئله ارزشهای اخلاقی موجود در یک جامعه میباشد. شاید بتوان مسئله قدرت و اقتصاد را به عنوان پنجاه درصد مشکل ارزیابی کرد و موضوع ارزشهای اخلاقی را پنجاه درصد باقیمانده در نظر گرفت. در هر صورت، که ما چه در صدی از اهمییت برای هر یک از این پارامتر ها قائل باشیم میتوان به صراحت اعلام کرد که به یک مبارزه عمیق و شجاعانه فرهنگی نیاز است تا به هدف آزادی زن و برابری زن و مرد نائل آمد.
مسئله ارزشهای اخلاقی در یک جامعه پارمتر سومی است که بسیار نقش تعیین کننده ای در مبارزه برای آزادی زنان دارد. ارزشهای اخلاقی که از طریق مردان در یک جامعه مرد سالار چند هزار ساله و برای تحت مالکیت در آوردن زنان ابداع و اجراء گردیده است.
همه ما میدانیم که جامعه ایرانی چه دیدی نسبت به یک زن طلاق گرفته دارد و یا با چه دیدی به یک دختر که قبل از ازدواج دارای رابطه جنسی بوده است مینگرد. با کمال تاسف باید اعتراف کرد که ایران در بین کشورهایی قرار دارد که قتلهای ناموسی درصد بالایی از کل آمار قتلها در کشور را تشکیل میدهد.

با نگاهی به برخی از واژه ها که مخصوصا در ارتباط با دو جنس مرد و زن استفاده میشود این بحث رو ادامه میدهم. از واژه های پاکدامنی و عفاف و نجابت آغاز میکنم که واژه هایی مختص خانمها میباشند. راستی هیچ وقت ما مردان ایرانی به این فکر کرده ایم که تاکنون چند بار یا چند صد بار از این واژه ها در مورد خانمها استفاده کرده ایم؟ اگر پاکدامنی یک ارزش و خصوصیت مثبت انسانی است چرا نباید اون رو در مورد مردها هم صدق بدهیم؟ و یا واژه غیرت و تعصب که واژه ای مردانه قلمداد میشود را در نظر بگیریم. چرا این حق رو بطور طبیعی به زن نداده و نمیدهیم که در مورد خیانت و رابطه جنسی خارج از ازدواج شوهر، غیرتی گردد و یا تعصب به خرج دهد؟ اگر زنی این کار ها رو انجام بده متهم به حسادت و بدبین بودن خواهد شد. ولی اگر مرد چنین رفتاری داشته باشد نشان از غیرت و غرور و تعصب مرد میباشد که ارزشهای مثبت محسوب میگردند.

آیا فقط این زن هست که باید از هر گونه رابطه جنسی قبل از ازدواج اجتناب کند یا پسران هم موظف به پایبندی به این مورد میباشند؟ حتما همه ما به خوبی با این جملات در مورد روابط جنسی پسران در جامعه ایرانی آشنا هستیم. ( مگر چه اشکالی داره که یک مرد رابطه جنسی قبل از ازدواج داشته باشه. هر چی باشه اون یه مرده و برای یه مرد اشکالی نداره و..)و بسیاری حرفهایی از این قبیل که رابطه جنسی خارج از ازدواج مردان را مشروع میشمارد ولی در مقابل دختر نگون بختی که دست به چنین کاری زده یا باید از یک زندگی آبرومندانه چشم پوشی کند و تمام عمر باقیمانده اش رو با خفت و سرکوفت بگذراند و یا اگر خوشبخت و پولدار بود میتونه با عمل پلاستیک آبروی رفته رو بر گردونه.
آیا تاکنون از خودمون پرسیدیم که چرا یک خانم باید پاکدامن و عفیف باشد و یک مرد هم با غیرت؟ فکر میکنم که خیلی ها در حال حاظر جواب درست این سوال را میدونند. بله فرهنگ چند هزار ساله مردسالاری از آنجایی که به زن بعنوان یک کالا که باید تحت مالکیت مرد درآید نگاه میکند، ابداع کننده چنین ارزشهای کذایی و خودخواهانه میباشد. یک کالا که مورد خریداری قرار میگیرد باید از همه لحاظ بازار پسند و دست نخورده باشد تا مرد از راه برسد و اون رو از صاحب کالا خریداری نماید. زن هم در این فرهنگ و در این طرز تفکر باید در یک زندگی زناشویی به تملک مرد درآید و باید امیال و آرزوهای مرد را ارضاء نماید. آری زن در فرهنگی که هم اکنون بر میهنمان حاکم هست یک کالا محسوب میشود.
اگر بخواهیم گامهای عملی در مسیر آزادی زن بر داریم باید از تقسیم بخشی از حقوق بلا منازع مردها آغاز کنیم. این بسیار بی معنی و دور از واقعیت میباشد که تنها به شعار دادن بسنده کنیم و از اقدامات عملی دوری بگیریم. وقتی صحبت از برابری بین دو واحد و یا دو موجود میباشد، بالطبع اولین چیزی که به ذهن طرف ثالث میرسد این هست که یکی از طرفین از حقوق بیش از حد متعارف بر خوردار بوده باشد که در این صورت طرفی که از قسمت بیشتری بر خوردار بوده است لاجرم باید از بخشهایی چشم پوشی کند و اونها رو به طرف مقابل واگذار نماید.
اما ما مردهای ایرانی تا چه اندازه و حدی به این عقب نشینی و باز پس دادن امتیازاتی که در طول هزارن سال جزئی از شخصیت و خصوصیت مرد ایرانی بوده است مایل هستیم جای تردید هست و همچنین بحثی است که نیازمند تحقیق وسیع و همه جانبه میباشد.
. اثرات شوم چند هزار سال فرهنگ زن ستیزی به این راحتی محو و نابود نخواهد شد. وضعیت بسیاری از زنان در جامعه ایران (صرفنظر از شیر زنان مبارز و آزادیخواه که در صفوف اول مبارزه قرار دارند) مانند زندانی محکوم به حبس ابد میماند که پس از تحمل چهل سال زندان، دیگر فضای آزاد خارج از زندان برای اون بیگانه و نا آشنا میباشد. مسئله، زمانی تاسفبار تر میشود که ببینیم که خود زندانی(زن) نیز به این غل و زنجیر و به این دستبند و پابند عادت کرده و خو گرفته.
باید برای شکستن تابو در بین زنان اسیر فرهنگ مردسالار به مبارزه ای بس شجاعانه و عمیق فرهنگی دست زد. باید مرزها در نوردید و باید اسرار مگو را گفت و بر زبان آورد. باید پرده ها را برانداخت و طرحی نو در انداخت.
مسلما تعداد کثیری یافت میشوند که خواهند پرسید آزادی زن چه ربطی به بی بند و باری و روابط آزاد جنسی دارد؟
در جواب این سوال نیز باید گفت که اگر بخواهیم برای آزادی زن حد و مرزی تعیین کنیم باید ببینیم که مردها تاکنون از چه مزایایی و راحتی هایی بر خوردار بوده اند. اگر این آزادیها و مزایایی که مردها در طول تاریخ از آنها بر خوردار بوده اند ، بی بند و باری بوده است پس چرا زبان به اعتراض نگشوده ا یم؟ و اگر هم که این مزایا و آزادیها حق طبیعی یک انسان میباشد، زن هم یک انسان هم ردیف با مرد هست و باید از امتیازات یکسان بهرمند گردد.
مبارزه برای کسب آزادی و برابری زنان با مردان را باید از سخت ترین و طولانی ترین مبارزات قلمداد کرد که نه تنها در پهنه سیاسی باید به اون پرداخت بلکه مهمتر از همه در پهنه فرهنگی به آن همت گماشت. تنها با گفتن و نگاشتن متونی ادبی و وزین نمیتوان سنگینی این فضای خفقان الوده را شکست. باید جسور بود، باید ناگفتنی ها را بر زبان آورد، باید از خطوط سرخ گذشت و باید تابو ها را گفت. در این مسیر نباید حتما طاهره قرتالعین و یا ژاندارکی دیگر بیاید که پرچم مبارزه را بر دوش بگیرد، بلکه همه زنان و دختران هر کدام یک طاهره هستند و هر کدام یک ژاندارک جسور و بی باک میباشند. آزادی گرفتنی است و بدون آزادی زن تحقق یک جامعه آزاد میسر نمیباشد.
مسعود ابراهیم نژاد

0 Comments:

Post a Comment

<< Home